کد مطلب:140202 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197

آغاز حرکت سید مظلومان از مدینه منوره به مکه معظمه
پس از آنكه سید مظلومان علیه السلام آن خواب را دیدند و به اهل بیت فرمودند دو شب بعد از آن تصمیم گرفتند از مدینه خارج شده و به طرف مكه حركت كنند لذا نیم شبی كه بامدادش از مدینه بیرون رفتند به سر روضه مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده و چند ركعت نماز خوانده و جد خویش را وداع كرده و به خانه برگشتند چون صبح شد محمد بن حنفیه به منزل آن حضرت آمد و به آن جناب عرض نمود:

ای برادر جان من فدای تو باد هیچ كس را در عالم از تو دوست تر ندارم و تو از جان من نزد من عزیزتری به حكم اخوت كه ما هر دو از یك صلبیم و تو به منزله چشم من بوده و بزرگ تر اهل بیت امروز تو بوده و از سادات اهل بهشت خواهی بود می خواهم كه تو را نصیحتی كنم و تو آن را از من قبول كنی.

حضرت فرمودند: ای برادر بگو چه اندیشیده ای كه قول تو درباره من بدون


غرض می باشد.

محمد عرض كرد: مصلحت آن است كه خود را از یزید و شهرهائی كه به او نزدیك است دور بداری به طوری كه بتوانی مردمان را به بیعت با خویش دعوت نمائی حال اگر مردم با تو بیعت كرده و اطاعتت را نمودند البته باید شكر باری تعالی بجا آوری و اگر از آن سرباز زده و دیگری را اطاعت نمودند این حركت به دین و عقل و مروت و فضل تو قطعا ضرری نخواهد رساند.

از آن هراس و وحشت دارم كه به شهری روی و جماعتی به هواخواهی تو برخاسته و جمعی دیگر با تو مخالفت نموده در نتیجه میان تو و ایشان كار به مجادله و منازعه كشد و تو را شهید كرده و خونت را ضایع نمایند.

حضرت فرمودند: نیكو نصیحت نمودی، حال صلاح می دانی به كدام شهر روم؟

محمد گفت: ابتداء به مكه فرود آی، اگر اهل آنجا با تو بیعت كردند فهو المراد و در غیر اینصورت به یمن رو كه اهلش با تو بیعت نموده و اطاعتت را خواهند نمود و اگر آنها نیز اطاعت ننمودند چاره ای نیست مگر آنكه به كوهها روی و از شهری به شهری پیوسته بگردی و منتظر باشی كه كار به كجا می كشد حضرت فرمودند: به خدا قسم اگر مرا در دنیا هیچ یاری نباشد با یزید بیعت نكنم چه آنكه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم او را نفرین نموده و فرموده است: اللهم لا تبارك فی یزید.

سپس هر دو برادر چندان گریستند كه محاسن مباركشان از اشگ تر شد.

محمد بر آن شد كه تهیه اسباب و ساز و برگ دیده و در ركاب جلالت مآب آن حضرت از مدینه خارج شود حضرت او را امر به توقف نمود و فرمود:

تو در همین شهر بمان و از طرف من در كارها ناظر باش و اخبار و قضایا را برای من بازگو سپس امام علیه السلام وصیت نامه ای بدین مضمون در قلم آوردند.